مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشاندن نماند و از اسلام جز نام آن . در آن روزگار بناى مسجدهاى آنان از بنیان آبادان است و از رستگارى ویران . ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمینند ، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد . آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند ، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند . خداى تعالى فرماید : به خود سوگند ، بر آنان فتنه‏اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان ماند و چنین کرده است ، و ما از خدا مى‏خواهیم از لغزش غفلت درگذرد . [نهج البلاغه]

خاطرات و سوتی های یک استاد

برخی از دانشجو ها فامیلی های عجیبی دارن اینقدر عجیب که آدم روش نمیشه سر کلاس  موقع حضور غیاب اونا را بخونه . مثلا یکی فامیلیش خوش خواهر ! بود . من شرم میکردم موقع خوندن میگفتم خوش جواهر ! با متانت خاصی میگفته نه استاد ! خوش خواهر ! کاردم میزدی خونم نمیومد .


استاد استادی ::: پنج شنبه 87/11/24::: ساعت 11:33 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :6577
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<